دنیای مادرانگی
- دوشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۲۹ ب.ظ
- ۴ نظر
دارم روزهای ادرانگی ام رو طی میکنم
پارسا کنارم نشسته و داره با گوشی تلفن ور میره. جوری وراندازش میکنه که انگار چیزی دیده که ازش هیچی سر در نمیاره. اما قیافش میگه: میخوام کشفش کنم! باید بفهمم این چجور کار میکنه و به چه دردی میخوره!
پسرک دوست داشتنی من غیر از وقتایی که خوابش بیاد یا گشنش باشه واقعا ساکته و بی آزار. خودش خودشو سرگرم میکنه. شده با یه بطری خالی
البته منظورم این نیس که به گوشی من و وقت کار کردنم با لپ تاب سراغم نمیاد!
بزودی ده ماهگی رو تموم میکنه .
هنوز راه نیفتاده. البته با کمک دیوار و مبل وایمیسه و راه میره .پهار تا دندون داره و پنجمی هم داره در میاد.
مدام گازم میگیره و بدنم کبوده. چه کنم جای دندوناش میخاره
عاشق بیرون رفتن و در دره. عاشق خیابون و قدم زدن. اما از ماشین نشستن بدش میاد و امان از وقتی که بخوایم تو ماشین بشینیم.
باباکلاغی هم حالش خوبه شکر خدا. این روزا زندگیش همش کار و کار و کار.
قسط و وام و بدهی ها هست و بلاخره خرج زندگی
به اینهمه زحمتکش بودنش می بالم و البته همیشه هم نگران خسته شدنشم.
آرزوی سلامتی دارم براش و برای همه نون آورهای خونه
توی تمام مدتی که ناخوش بودم فهمیدم بهترین نعمت سلامتیه. حتی اگه خونه و ماشین و ثروت و هر چیزی آدم داشته باشه اما سلامتی خدشه دار بشه از هیچی نمیتونه لذت ببره و هیچی دیگه ارزشی نداره
این روا دارمم فکر میکنم که باید برای خودم یه سرگرمی جور کنم و همه وقتم صرف بچه داری و خونه نشه. آخه خیلی وقتا هست که بیکارم و همش پای اینترنت و موبایل. فعلا که کاری به ذهنم نرسیده که با وجود بچه بشه انجام داد
دوستان خوبم که توی بلاگفا هستید: نمیدونم چرا نمیتونم براتون نظر بذارم. بلاگفا مدام پیغام خطا بهم میده. ولی میخونمتون.
حوای عزیزم ممنون از پیام هات
- ۹۵/۰۳/۰۳