بوی خوب خزان
- يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۴ ب.ظ
- ۱۴ نظر
ظهرهای شهریوری
آفتابی که کم کم ملایم می شود
و نسیم خنکی که چند روزیست وزیدن گرفته
لباسهای شسته ی پهن شده توی آفتاب
کوچه ساکت
بوی رب همسایه که روی اجاق قل قل میکند
شاید بهترین روزهای زندگی برای من همین روزهای شهریوری ست
صدای پاورچین پاییز
صدای نزدیک شدن برگ ریزان و موسم باران
شبهای خیلی خنک، صبح های دلپذیر
دلم قدم زدن میخواهد
دلم یک پارک بزرگ میخواهد شبیه هشت بهشت. که ته ندارد انگار
یا یک رودخانه پر آب و یک عالمه زمین چمن دورش
که پسرک را بردارم و بروم بنشینم روی چمن ها لای درخت ها کنار شمشادها
بگذارم بدود تا میخواهد. بازی کند. و خودم شدیداً نفس بکشم و دراز بکشم روی سبزه ها آسمان را از پشت شیشه 2/75 درجه آستیگمات عینک های نگاه کنم
فقط حیف که برای رسیدن به چنین لذتی یا 10 هزار تومن کرایه آژانس راه است. یا دو سه کورس طولانی اتوبوس...
ولی همین که توی باغ کنار خانه پر درخت است و یک جوی کوچک آب هم خیلی خوب است
صدای باد که لای برگها شاخه های گردوی باغ می پیچد تا توی پذیرایی می آید
و شب ها صدای غورباقه و جیرجیرک توی اتاق خواب لالایی دلچسبی ست
تازه از روبروی پذیرایی کوه معروف شهرم با درختها و چراغ هایش هم پیداست
شاید یک چیزهایی توی این خانه بر وفق مراد نباشد. یعنی دلمان نخواهدش
اما قطعاً آنقدر جنبه های خوب اینجا هست که هر جا بروم خیلی زود دلم اینجا را میخواهد و بر میگردم
چون خانه خودمان است
یک چهار دیواریِ خوب اختیاری
اولین خزان خانه دار شدن حتماً توی این خانه خیلی می چسبد...