ابتدای آشتی
- جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۳۶ ب.ظ
- ۹ نظر
سالهای زیادی شاید نزدیک به 14 سال از وبلاگ نویسی من میگذره
یک روز دخترکی پر شر و شور از خاطرات عنفوان جوانی اش می نوشت،
یک وبلاگ برای نوشتن شعرهای طنزش
یکبار وبلاگی برای نوشتن احوالات درونی اش
صفحه ای برای گفتن از عشق و ثبت روزهای التهاب و انتظار
وبلاگی برای روزهای وصال
وبلاگی برای روزهای انتظار مادر شدن
و حالا در اواسط سی سالگی، یک صفحه اینترنتی برای نوشتن روزهای مادر بودنم...
همیشه می نوشته ام و حالا قریب به یکسال ننوشتن منو دچار یاس و بی انگیزگی کرده
قطعا بهانه ای بهتر از مادر شدن برای شروع دوباره نوشتن نمیشه داشت.
از کسانی که منو می خونن ممنونم که وقت با ارزش خودشون رو صرف شنیدن من میکنند.
برای کسانی که نظری می فرستند احترام ویزه قائلم.
و مقدم تمام دوستان قدیمی که از وبلاگ قبلی به اینجا اومدن رو گرامی می دارم.
دوس دارم اینجا از هر چی که تو ذهنمه بنویسم. باید به قدر یک سال حرف بزنم ناگفته هام زیاده
- ۹۵/۰۱/۲۰
سلام مامان جون خوبی
خونه نو مبارک