از زبان یک مادر

مادری سی ساله...

از زبان یک مادر

مادری سی ساله...

یک مادر معمولی

وقتی هنوز پارسا به دنیا نیومده بود همه قصدم این بود که مادری بی همتا بشم. 

میگفتم که همه توانم رو به کار خواهم گرفت که پسرم تیزهوش، توانا، با ادب، سالم، خوش اخلاق، خوش مشرب، خوش ذوق، خلاق و خلاصه دارای تمام صفات خوب و حسنه بار بیاد.

در راستای سلامتیش از همون اول بشدت با شیرخشک مخالف بودم و طرفدار زایمان طبیعی

با توجه به حرف کتابها و دکترها روی سیسمونی نه شیشه شیر خریدم و نه پستونک

خلاصه که خودمو آماده کرده بودم تا بصورت کاملا علمی و نه سنتی و نه به حرف مادر و خاله و عمه بچه بدنیا بیارم و بزرگ کنم.

گفتم بعد تولد پارسا به همه دمنوش ها و نسخه های گیاهی و حرفای اطرافیانم نه میگم و فقط اونچه دکتر میگه و کتابا و منابع موثق میگن عمل میکنم.

خلاصه ...

با کمک کلاسهای بارداری و ورزشها و مامای همراهم تونستم زایمان طبیعی انجام بدم اما از همون روز اول شیرم کم بود و پارسا جیغ و داد میکرد و گشنه بود...

پارسا به ناچار شیرخشک خورد و گریه های بیش از حدش منو وادار به خرید پستونک کرد.

زردی گرفت. دکتر براش قطره "بیلی ناستر" تجویز کرد و وقتی روشو خوندم نوشته بود تهیه شده از شیرخشت!

جالب بود. شیرخشت رو همه اطرافیانم توصیه کرده بودن اما من میگفتم فقط دارویی ک دکتر میده. توی تلگرام عضو گروهی بودم که همه مامانای هم دوره خودم بودن و تقریبا با هم زایمان کردیم.

اونا ترنجبین و آب انار و ... میدادن بچه هاشون و من خیلی مخالف این کارا بودم.

ولی همچنان که پیش می رفتیم من در هر مساله ای که بعلت بی تجربه گی یا ناچاری به شکست میخوردم راههای سنتی به دادم می رسید.

یا اصلا دکترها و ماماها خودشون آدرس روش های سنتی رو بهم می دادن.

روزها گذشت و حالا بعد از نه ماه من اصلا اون مادر روزهای اول نیستم.

تجربه بهم ثابت کرد که در دنیای امروز نمیشه بی نقص بود و بزرگ کردن بچه طبق روشهای کتابی و استریل کردن بچه طبق دستورات پزشکی اشتباه محضه

فقط کافیه نگاه کنیم که در قدیم بدون وجود اینهمه توصیه های پزشکی آدمها چطور بچه بزرگ میکردند و چطور انسانهای سالم و قوی پا به جامعه میذاشتن.

دیگه میدونم که نیاز نیس مدام آب جوشیده سرد شده دست بچه داد.

اینکه ناخنک زدن به غذای سفره برای بچه بالای 4 ماه مهم نیس.

اینکه شیرخشک وقتی مجبور باشی و بچه گشنه باشه گناه کبیره نیست.

اینکه خیلی از نسخه های سنتی بسیار سالم تر و اثرگذارتر از نسخه های مدرن هستن.

و مهمترین درسی که از زایمان اولم گرفتم این بود که تعصبات بی جا رو باید کنار گذاشت و قبل از اینکه با چیزی روبرو بشیم نباید کری بخونیم و منبر بریم. 

خدا رو شکر میکنم که پسرم سالم و سرحاله و خودم هم اوضاع روحی خیلی بهتری دارم.

بخاطر اینکه دیگه به خونه خودمون نقل مکان کردیم و خالمون راحت شده خوشحالم

دعا میکنم همه شما به خواسته هاتون برسید

راستی سال نو مبارک. امسال رو براتون یه سال بی نظیر آرزو میکنم.

  • مامان کلاغی

نظرات  (۱۲)

دوست خوبم مطلب زیبایی بود و من را به یاد کودکی های فرزندانم انداخت
توی همون روزها بود که منم متوجه شدم
گر خداوند من آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
امیدوارم در کنار خانواده سالم و شاد باشید

سلام منم باهات موافقم ما جوونا یه جورایی کله شقیم و میخوایم حرف حرف خودمون باشه گرچه من همه ی حرفهای قدیمیا رو قبول ندارم ولی معتقد شدم که باید بینابینی بود یعنی نه کاملا سنت رو کنار گذاشت ونه مدرنیته رو رد کرد هردو رو باهم داشته باشیم و تجربه کنیم مخلوط خوبی از آب درمیاد D:

امیدوارم روز های شادی در انتظارت باشه و زود بزود مطالب زیباتو بخونیم و استفاده کنیم

سلام مامان کلاغی جان
نمیدونم منو یادت میاد یا نه
برام ایمیل زدی یه وقتی مه منتظر بودم
قدم نورسیده مبارک
سال نوت هم مبارک،کلی بیادت بودم
دختر نازنین منم فردا هفت ماهش تموم میشه
خیلی خوشحالم که برگشتی
چه جالب عزیزم. منم تصمیم تو همه موارد جز زایمان طبیعی مثل تو بود. من کلا از زایمان طبیعی و استرس هاش خوشم نیومده و نمیاد و خداروشکر از سزارینم خیلی راضی بودم. البته من شیشه و پستونک خریدم برای روزی که چاره ای نداشته باشم!! منم شیرم کافی نبود و به ناچار به شیرخشک رو آوردم. ولی نویان شیرخشک رو دوست نداره و با شیر مادر خوابش میبره و من تو خواب بهش شیر خشک میدم. از شیشه بدش میاد. حتی شیر منم تو شیشه نمیخوره!! ولی با حرف اطرافیان در مورد پستونک جنگیدم و بهش ندادم. گرچه بعید میدونم اونم بگیره!!! تو زردی نویان خیلی سختی کشیدم ولی ترسیدم سراغ روش های سنتی برم و نرفتم!!! من هنوز مصرم که فقط کاری رو انجام میدم که دکترش بگه، نه یه کم کمتر و نه یه کم بیشتر. نمیدونم شاید منم دارم اشتباه میکنم. ولی کاملا اینو قبول دارم که تعصبات بی جا رو باید کنار گذاشت و قبل از اینکه با چیزی روبرو بشیم نباید کری بخونیم و منبر بریم.
خوشحالم که حالتون خوبه
هزار تا درود و آفرین بر تو که زایمان طبیعی رو انتخاب کردی.
خودمنم خیلی وقتها با حرفهای دیگران مخالفم ولی می بینم درست میگن . البته مادرشوهرم استثناست!دخترش زایمان کرده بود برداشتهبود یه عالمه شیر خشت داده بود بچهه! طفلی 48 ساعت خواب بود وداشت میرفت کما!به خودم قول دادم به حرف اون یکی گوش ندم!اگر مادر شدم حالا!
ولی یادمون باشه همه ما بچه ترنجبین و شیر خشت هستیم .
الانم ماشالله سالمیم!
خدا پارسا گلی رو نکه داره.
شیر کوچولوی مردادی خاله فافا بوس بوس بوس
سلام مامان کلاغی منو یادته؟ یهو کجا رفتی؟؟ پسرت خوبه؟؟
جالب بود.
سلام
یه بار با اسم کلاغک خاتون برام کامنت گذاشتی . یادته؟
کلاغک خاتون جووووون، من یه نی نی دیگه توی راه دارم
گفتم که گفته باشم همین جوری. خالشی بالاخره!
خانومی کجا رفتی باز؟
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا نمی خواهند بیایند آپ کنند؟؟؟؟؟
مردیم بابا از انتظار
خواهر من بیا خب
سلااام وب نو مبارک 
بله همینطوره
ممکنه در نگاه اول حرفهای قدیمیترها و نسخه های سنتی غیرعلمی به نظربیان ولی واقعا در عمل خیلی وقتها تنها و بهترین راه علاج همونها هستن
حتی خیلی پیش اومده که نظرات روانشناسی و  کارشناسانه در تربیت کودک اثر نداره یا حتی اثرعکس داره و تجربه حرف دیگه ای میزنه و درست هم میگبرا همینه که میگن تجربه جلوتر از علم و دانشه
این قضیه در زمینه تربیت کودک خیلی خوب لمس میشه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی